- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام هادی علیهالسلام
مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند وقت آن است كه عشاق به منزل برسند هـادی راه تو هـستـی و یـقـیـنـاً بی تو نـاگـزیـرنـد از آغـاز به مشكـل برسند رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند كی به درك قلم و قاف و مزمّل برسند واجب دین خـدا بودی و تركت كردند در شـتـابـنـد به انـجـام نـوافـل بـرسند در جهان حاكـم جـبـار فـراوان دیـدیم كه بعـیـد است به پـای متـوكـل برسند سامرای تو مدینه ست مبـادا یك روز صحن های تو به ویرانی كامل برسند با هم از غربت و داغ تو سخن میگویند شاعـرانی كه به درك متـقـابـل برسند واژهها كاش كه از سوی تو الهام شوند تا به این شـاعر آشـفـتـۀ بـیـدل برسند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
بـالاتـری ز مـدح و ثـنـا أیـهـا الـنـقـی ابـن الــرضــای دوم مــا أیـهـا الـنـقـی با حُبّ تو عبادت ما عـین بندگی ست هــادی آل فــاطــمــه یـا أیـهـا الــنـقـی دارم "ولی" شناسی خود را ز نور تو مــولای مـن ولــیِ خــدا أیـهـا الـنـقـی بـا آن نـقـاوت نـقـوی یـک نـگـاه کـن پـاکـیـزه کـن وجـود مرا أیـهـا الـنـقـی با صد امـیـد همـچـو گـدایـان سـامـرا پـر می کـشیـم سوی شما أیـهـا الـنـقـی بخـشنده تر ز حـاتـم طائی تویی تویی مسکین ترم ز هـر چـه گـدا أیها النقی من هرچه خواستم تو عنایت نمودهای یک حاجتم نـگـشـته روا أیـهـا الـنـقـی گـردد جـوانی ام همه تـرویج مکـتـبت جـانـم شـود فــدای تـو یا أیـهـا الـنـقـی باید برای غربت تو بی امـان گریست با نالههای حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قـدوم تو چشمان جـاده بود دشـمن سـواره آمـد و پایت پـیـاده بود بـارانـی ست از غـم تو چـشم سـامـرا با دیـدن تو اشک مـلک بی اراده بود وقتی که آسمان ز غمت سینه چاک شد دیدی که عرش سر روی زانو نهاده بود زهـر ستم چه با جگـر پاره پاره کرد دیگر نفس؛ نفس؛ به شماره فـتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هرچند دل، شکسته از آن بزم باده بود آقـا بیا و با دل غـرق به خـون بخوان از آن سه ساله که پدر از دست داده بود جانش رسید بر لبش از ضربههای چوب وقـتی کـنـار طشت طـلا ایـستـاده بود آرام قلب خـستهاش از دست رفته بود چشم به خون نشستهاش از دست رفته بود
: امتیاز
|
زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
آیـا که شـود بـاز بـبـیـنـم وطـنـم را آرام کـنـم سـیـنـۀ پُـر از مـحـنـم را دلـتـنگ مناجات سحـرهای بـقـیـعم با مـادر غـمـدیـده بگـویم سخـنـم را از سوز عطش تار شده راه نگـاهم آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی سخت است تماشا کنم اشک حسنم را آن روز که در گوشۀ ویرانه نشستم لرزانـد، غـم عـمـۀ سـادات تـنـم را من کـشـتۀ بی حـرمتیِ بـزم شـرابم با آن که نبـسته لب چـوبی دهـنم را آن روز که آمد به میان حرف کنیزی سخت است که تفسیر نمایم سخنم را ناموس خدا، خیره سری، چشم حرامی سـربـسـتـه گـذارید بـلای کـهـنـم را در این دم آخر به خـدا یاد حـسیـنـم زیـر سـرم آمـاده نـهـادم کـفـنــم را تـشـیـیـع تـن سـالـم مـن کـار نـدارد غارت ننموده است کسی پیرهنم را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
سامرا! امشب مدینه می شود گریان تو آسمان ها اشک می بارند بر دامـان تو شمع روشن می کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک می شوید تن سوزان تو ای حصار آفـتاب ای آسمانِ در قفـس یوسفت را می برند از گوشۀ زندان تو گریه کن خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن آتش گرفـته سیـنـۀ قـرآن تو چاک زن پیراهن صبرت مگر روشن شود در غـبـار چـشـم ها آئـیـنـۀ پـنـهـان تو دست و پایت سرد شد اما سرا پای تو سوخت رو به سمت قبله کن پرواز کرده جان تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای چـارمین عـلیِ ولی و دهـم امام وی بر فراز عرش ولایت تو را مُقام آه، ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی خورشید و ماه آینهدار تو صبح و شام خصمانِ تو که یکسره خصم ولایتند انداختند سنگ شقاوت تو را به جام میخـواستند تا تو نباشی و بستُـرند از لوح روزگار تو را نقش هر چه نام پس زهر سینهسوز به کام تو ریختند پس تیغ کـیـنهسـاز کشیـدند از نـیام )هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق( ای زنده همیـشه و ای جان مستـدام ای با همه جوانیِ خود آن چه خضر دید در آینه پدید، تو دیده به خشت خـام ای رهنمای گمشدگان، هادی البشر وی این لقب به نام تو ظرفیتش تمام مایـیم و زخـمهای گرانی که تا ابـد در سیـنـههایمان نـپـذیـرند الـتـیـام زخـم عـمـیق سینۀ سـوزان کـربـلا این خونچکان که تازه نماید علیالدوام مائـیم و انـتظار، اماما، که کی کِشَد از آسـتـیـن، نـوادۀ تـو تـیـغ انـتـقـام
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
وقتی نگاهم را به بــاران مینـشانم وقتی كه خونِ دل ز دیـده میفشانم گُل میكند شوق تو و با جذبۀ عشق دل را به سوی سـامرایت میكشانم چون آیـنه محو جـلالت میشود دل مبهوت در قدر و كمالت میشود دل یـادت چـراغ خلـوت اندیـشۀ ماست مهرت همیشه در رگ و در ریشۀ ماست ای هـادی گمگشتگــان راه تـوحیـد خدمت به راه مكتب تو پیشۀ ماست بـر سـائـلان آستـان خـود كـرم كـن ما را به راه عشق خود ثابت قدم كن ای مظهـر كل صفـات حـق پرستی بخشیده از جام شرف بر عشق، مستی ما قطرۀ دریـای احـسـان تو هستـیم مـا ذره ایـم ای آفـتــاب كُـل هـستـی تـاریكی مـا را بـبخـشــا روشـنـائی ما را به اوج معرفت كن رهـنمائی ایمان شكـوفـا شـد ز گلــزار لب تو عـرفـان فضیلت یـافته از مذهب تو ای چـشمـۀ جـوشنـدۀ ایثـار و تـقـوا قـرآن شـده احیــا ز سعیِ مكتب تو تو رهـبر دین، شهـریـار مُلـك دینی تـو هــادی راه تـمـــام مــؤمـنـیـنـی تو كعـبــۀ دل هــایی و قبلــه نمـائی تو چون نسیم صبحگاهی جان فزائی گنجینـۀ قدر و كمـال و علم و دانش تو گوهـر ناب جـواد ابـن الرضائی جود تو جوشیده ز جود آن جواد است دنیا مرید و درگهت باب المراد است ای آن كه تابد نـور ایمان از نهادت شد جامعـه آئـینـه ای از اعـتـقــادت گر دشمـن بیـدادگـر بیـداد می كـرد گلبانگ پُر شور تو شد تـیغ جهادت روز عدو را بـا كلامت شام كردی مـوج ستـم را خـستـه و آرام كردی آنـان كه از روز ازل غـرق عنادند غافل ز روز محشر و روز معادند وقـتی قـدم در بـركۀ شیـران نهادی دیدنـد، شیران سر به پای تو نهادند ای آفــتـاب آسـمــان حـق پـرسـتـی در اختیـار تـوست نبض كُّل هستی ای آن كه قرآن در تجلایی جهانگیر با آیـۀ تطهـیــر كـرده از تـو تقـدیر دشمن هجوم آورد در شب بر سرایت بردند تا بـزم شـرابت با چه تقصیر وقتی كه بر بیدادگر لب را گشودی كاخ ستم را بر سرش ویران نمودی ای آن كه هستی از تو درس عشق آموخت خورشید مهرت چلچراغ عشق افروخت با آن همه قدر و جلال و راد مردی افسوس با زهر ستم جان و دلت سوخت تو سوختی تا نور حق روشن بماند پرپر شدی تا بـاغ دین گـلشن بماند ای مظهر صبر و وقار و استقامت ای اسـوۀ ایـمان و ایثـار و كـرامت امیــدوارم تـا بگـیــری بـا نگـاهـت دست وفائی را به صحرای قـیامت ای قـبلـۀ امیــد از مـا رو مگـردان در رستخیز از عاشقان ابرو مگردان
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
دلـم امـشـب گـدای سـامــراسـت از تو غیر از تو را نخواهم خواست یــا عــلــیّ الــنــقــیٍ الـــهـــادی حـرم تو بـهـشـت قـرب خـداست آســمــان خـاکـبــوس گـنـبــد تـو کهکـشان پیـش پای تو برخاست «مهبط الوحی و معدن الرحمه» دل دریـایــی و زلال شـمــاسـت ذره با یک اشـاره ات خـورشیـد قـطـره با یک نگـاه تو دریـاست « من عصاکم فقد عصی الله »است که مـطـیـع شما مـطیـع خـداست قـــصــۀ دوســتــی تــان مــــولا شرح و تفـسیر وال من والاست «قـد نـشـرتـم شـرایـع الاحکام» راه غیر از شما فریب و خطاست «قـولـکـم صـدق، فـعـلـکـم حـقٌّ امرکم متّبع » که حکم قضاست بـسـتـه بر بـال هر مـلـک آمیـن نـفـس جـاری تو عـیـن دعـاست «من اتـاکـم نـجـی»، برای همه آن ضریح شکسته قـبـلـه نماست مـشـعـل جـامـعـه کــبــیــرۀ تــو به یقـیـن رهگـشای اهل ولاست هر فـرازش کتاب معرفت است سطر سطرش شعور و شور افزاست و خــدا در طـلــیــعــۀ خــلــقـت عرش خود را به نورتان آراست بـرج و بــاروی اقــتــدار شـمــا تا قـیـامت بـلـنـد و پا بـر جاست بـزم مـی، برکة السباع، ای وای روضه هایت گریز عـاشوراست خـاکــبــوس در تو سلطـان است هـرکه بـیـچـارۀ تـو شـد آقــاست
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
امام هــادی مسمـوم کین شده بهر عزایش دل ها حـزین شد فــاطـمـه گـریـد در عزای او سـامـرا گـشـتـه کـربــلای او آه و واویلا ، آه و واویلا *************** شبـیـه جدّش غـرق مِحَـن شد او هم شهید دور از وطن شد غـربت عـتـرت کـیـنـۀ اعــدا نــالــۀ مــولا گــریــۀ زهــرا آه و واویلا ، آه و واویلا *************** گرچه غریب است فرزند زهرا با احـتـرام است تـدفـینش امّا دل بـسـوزد بـر لالـۀ پــرپــر روضۀ گــودال پیکر بی سر آه و واویلا ، آه و واویلا
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
دلخـون و مضطـرم، دارم از دنیـا میرم بی صدا میسوزم و، بین غربت می میرم سنگـیـنِ بغـض غـم، بسته راه هر نـفس مثل مـرغی میزنم، بال و پـر کـنج قـفس خسته ام ای خـدا، از شهر سامرا می شوم راحت از این غـصه ها درموجی ازبلا، میزنم دست وپا شـعـلـه زد بر جـانـم زهـر جـفـا واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** بـا داغ روضـۀ، کـوچـه نـالـه مـیـزنـم مثل جـدم مرتضی، دست بستـه بـردنـم افـتــادم بـیـن راه، مـثـل زهــرا مــادرم روی خاک کوچه ریخت، اشک چشمان ترم شـبـانـه آمـدن، بـیـن خـانـۀ مـن مــرا از ســر ســجــاده بُـــردن گرچه صبرم ربود، اما هرچه که بود صـورت هـمـسـرم نـشـد کـبـود واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا؛ واویـلا واویــلا (۲) ******************************************** من که دور از وطن، مبـتـلا بر غـربتـم دشمن بی رحم من، کرده هـتک حرمتم بیست سال بی کسی، دیده ام خیلی عذاب مردم و زنده شدم، من کجا بـزم شراب جانم آمد به لب، سوختم در تاب و تب یــاد عــمـۀ مــظـلـومــه زیــنـب این کجا آن کجا، وای از این ماجرا خـیـزران و سـر و طـشـت طلا یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین؛ یاحسین یاحسین(۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
تو کوچه های سـامرا، پیچیده بوی کـربلا امام هادی کـشته شد، از کینه و ظلم و جـفا آه با سوز سینه، دلش حزینه روضۀ مادر میخونه یاد مدینه شد قلب شیعه از غـم، امام هادی پر شرر مهدی شده صاحب عزا،حضرت زهرا خونجگر آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* غـرق عـزا و مـاتـمـه، هـمه دلای مبـتـلا خـورده گره روضۀ تو، با روضۀ شـام بلا آه بزم شراب و، دل کباب و یکی بیاد آرام کنه بی بی رباب و زینب میان بزم می، پاهاش دیگه نداره جان تحملش رو نداره، سـر داداش و خیـزران آه عزیز زهرا؛ عزیز زهرا؛ عزیز زهرا آه امـام هـادی؛ امـام هـادی؛ امـام هـادی ************************* هوای شهر کربلا، دوباره باز زد به سرم الهی قـسـمـتـم بشه، بـیـام حـرم با مـادرم آه فراق و دوری، چقدر صبوری کرببلا خودت بگو، آخه چه جوری هوای روضۀ حسین، می بره دل رو تا خدا وقتی میام تو هیئتـت، انگاری رفتم کربلا آه سالار زینب؛ سالار زینب؛ سالار زینب
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبک پوشیده رخت سیه) یا حجـت بن الحـسن ای نـور دیـده عــزای جــدّ غـریـب تـو رســیــده ای اُمــیــد هــمــه ســرت سـلامت مـهــدیِ فــاطــمـه سـرت سـلامـت واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* مـسـمـومِ زهـر جـفـا شــد امــامِ ما گریان شد از غربتش حیدر و زهرا گرچه از داغش هر دیده پُر آب است غـصـۀ ما از آن بـزم شـراب است واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲) ********************* گریه کنِ این دو غم شد هرخاص وعام یک بزم شراب اینجا یکی هم در شام اولاد زهــرا با چـشـمـانِ گــریــان لبـهـای خـونیـن و چوب خـیـزران واویــلا واویــلا آه و واویــلا (۲)
: امتیاز
|
نوحۀ شهادت امام هادی علیهالسلام
پخش سبک (به سبك دلا پر غمه یا فاطمه) امام مـتـقـی یـا سیـدی یا علیَ النّقی یا سیدی ای عزیز زهـرا، جـان ما فـدایت عشق سینه زنها، صحن سامرایت شش گوشتون صفایی داره ابن الرضای دومی شـمـیـم کربلایی داره ابن الرضای دومی یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲ ) ******************************************************** سجیتون کرم یا سیدی مارو ببر حرم یا سیدی کاش بشیم یه روزی در رهِ ولایت از مـدافـعـانِ صـحـنِ با صفـایت حاجـتِ ما فـیض سعادت یا حضرت هادی مدد به ما بده رزق شهـادت حضرت هادی مدد یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی؛ یا امامِ هادی (۲) ******************************************************** غریبِ سامرا یا سیدی به تو شده جفا یا سیدی وای از آن هجوم و ظلم و بی حیایی مجلس شـراب و، حجّت خـدایی ولی امان ز داغ دلـبـر واغربـتا واغربتا بزم شراب و دخت حیدر واغربتا واغربتا یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛ یا ذبیحَ العطشان؛
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی دل سوخته از طعـنه و از زخـم زبانها خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای از غـم تو بر جگـر سنگ شـراره وی در همـۀ عـمـر ستـم دیـده هـماره سنگـیـنـی انـدوه تو از کـوه فـزون تر غـم های فـراوان تو بـیـرون ز شماره کی مثل تو در حبسِ ستم بازوی بسته بر قبر خود از جـور عدو کرده نظاره تو آیۀ تطهیری و دشمن به چه جرأت با جام می خود به سویت کرده اشاره از هـجـر تو باید کـمـر کـوه شود خـم جـایـی که گـریـبـان ولایت شـده پـاره تا ماه جـمـالـت به دل خـاک نهـان شد بر چهره ز چشم حسنت ریخت ستاره از تیغ زبان زخـم فراوان به دلت بود کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره فـوجـی پی آزار دلت دست گـشـودنـد قـومـی ز دفـاع تو گـرفـتـنـد کــنــاره «میثم» دگر از این غم جانسوز نگویی کز نوک قلم جای سخن ریخت شراره
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
ای دهــمـیــن رهــبــر والا مــقــام نـجــل مــحــمــد خــلــف نُـه امــام مهر تو امضای صــلات و صیــام سـیّــدنــا حـضـرت هــادی ســـلام
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام هادی علیه السلام ( زبانحال )
کیـستـم من مظهـر کـلِّ صفات کبـریایم هـادی اهل زمیـنـم رهـبـر خـلـق سمایم آفتاب مُلک جان در شهر سُرِّ مَنَ رَآیَـم جـدّ مـهـدی، زادۀ پـاک عـلّیِ مرتـضایم هـادی آل مـحـمّـد شـمـع جـمـع اولیـایـم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم من عـلـیِّ چارم از نسل امیـرالمـؤمنیـنم هلی اتی یم، کوثرم، طاها و قدر و یا و سینم گرچه بی یار و معینم خلق را یار و معینم آسمـانـی اخـتـر برج ولایت در زمیـنـم شهریار ملک دینم، انس و جان را مقتدایم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم دوّمین ابن الرّضا از آل پیغمبر منم من شیعۀ اثنی عشر را هادی و رهبر منم من نام نیکویم علی باب حسن پرور منم من منجی خلق جهان و شافع محشر منم من ذات ربّ العالمین را رحمت بی انـتهایم من ولیِّ حـقّ علیّ بن جواد ابن رضایم کیستم من گوهر ده بحرم و بحر دو گوهر رهـبـر دین حجّت حقّ هادی آل پیـمـبر مصلح کلّ مهدی موعود را جـدّ مطهّـر از نهم مـولا؛ نهم ریحانۀ زهرای اطهر باب حاجت قـبلـۀ اهل ولا روح دعـایـم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم مـیـوۀ قـلـب رسـول الله شـمـع جمع آلـم کبریا وجه و محمّد طینت و احمد خصالم شوکت عـبّـاسیـان گردید پـامـال جـلالم هر کلام جامعه دُرّی است از بحر کمالم یـادگـار مجـتـبـی و نجـل شاه کـربـلایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم نام من درعین غربت شمع محفل هاست آری کار من از اهل عالم حلِّ مشکل هاست آری مهر من در سینه ها چون مه به منزل هاست آری قبر ویران گشتۀ من کعبۀ دلهاست آری یک جهان دل بوده هر شب زائر صحن و سرایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم آسمـانی ها زمیـنی ها همه مـحـو مقـامم با وحوش و با طیور و دشت و صحرا هم کلامم بر بنی آدم نه تنها، بر همه عـالـم امامم نی عجب گر شیر وحشی در قفس گردید رامم یا ببوسد یا گذارد صورت خود را به پایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم گاه آمد از بنی العّـباس در زندان عـذابم گـاه بـردند از ره بـیـداد در بزم شـرابم یاد می افـتاد از بـزم مـی و شـام خـرابم من که در سنّ جوانی ظلم ها شد بی حسابم اولـیـــاء سـیـــراب نـد از جـــام ولایـــم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایـم آن ستمگر سالها لرزاند جان و پیکرم را از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را دوست دارم دوستانم اشگ ریزند از برایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم محنت و اندوه من بسیار بود و عمر من کم چشم بستم دست شستم از جهان با یک جهان غم گر چه هر دم ظلم و طغیان دیدم و بستم فرو، دم سرکشد سوز دلم از شعله های نخل میثم خوش بُود با نظم او جاری شود اشگ عزایم من ولیِّ حقّ علیّ بن جـواد ابن رضایم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
اشک را روز جزا با نور قیمت می کنند برتو هرکس گریه کرده وقف جنّت می کنند ایـهـا الـهــادی گــدایــان در تـو تـا ابــد برهزاران حاتـم طائی کـرامت می کنند اشکهایی را که در این روضه هایت ریخته قطره قطره وصل بر دریای رحمت می کنند سینه زنهای تو با سینه زدن در روضه ات مثل موسی در میان طور عبادت می کنند مـردم ایـران به یاد صحـن نـورانـی تو حضرت عبد العظیمت را زیارت می کنند عـده ای با پرچم یا هـادی ات روز جـزا از تمامی گنـهکاران شـفـاعـت می کـنند نام تو دارد جـهـانـی را هـدایت می کند لیک دشمن بر تو از جهلشاهانت می کنند کاش می شد ما فـدایی نگـاهت می شدیم کاشکی در سامرای تو سپاهت می شدیم ای کـلام تـو کـلام نـاب قـرآن یـا نـقـی زنده شد از بـرکت نام تو انـسان یا نقی حرمت نام تو ای مظلوم شـهـر سـامـرا واجب عینی شده بر هر مسلمان یا نقی مردم ایران زمین با احترام و مؤمن اند کاش جای سامرا بودی در ایران یا نقی با دعای جـامـعـه ما را رساندی تا خدا ای کـلـیـد اصلی ابـواب ایـمـان یا نـقـی مهبط وحیی تو آقا معدن الـرحمه تویی ای مصابیح الدجی ای باب احسان یا نقی ای که اعلام التقی هستی و هم کهف الوری هرکسی شد نوکرت شد از بزرگان یا نقی منتهی الحلمی؛ ستون علمی؛ ارکان البلاد ای امام مـهـربـانِ بهـتر از جان یا نـقی با گـدایـی از تو دارم پادشـاهی می کـنم مرغ دل را سوی ایوان تو راهی میکنم آمدم کنج حـریـمت با دو تا چـشـم تری آمـدم پـیـش تو آقـا جان بـرای قـنـبـری آمـدم مـثـل غـلامـی بـر سـر بــازار تو جان زهرا حضرت هادی مرا هم میخری؟ ای غـریب سـامـرا ای آشنای عـالـمیـن تو امام عسکری هستی و خود بی عسکری هرزمانی آمدم دیدم حریمت خاکی است با ضریح تخته ای ات اشک در می آوری ای فــدای نـام تـو جـان تـمـام شـیـعـیان ایهاالهادی الـنقی تو یک عـلـیِّ دیگـری نیمـۀ شب ریـخـتـنـد آقا سـر سجـاده ات قدری انگاری در این روضه شبیه حیدری بردنت از خانه ات اما دری دیگر نسوخت درمیان شعله دست و پای یک مادر نسوخت گرچه بر روی لبت نامی به جـز مادر نبود روی دوشت کنده زنجیر زجر آور نبود آمدی بزم شراب و حرمتت آنجا شکست در عوض آقا در این مجلس که تشت زر نبود دور تو پُـر بـود از نـامـردهای سـامـرا در عوض دور و برت بالای نیزه سر نبود گرچه تنها بودی آقاجان در این مجلس ولی دور تو خولی و شمر و لشگری دیگر نبود جای صدها شکر باقی مانده در بزم شراب خیـزران بالا نمی آمد لـبـی هم تـر نبود خوب شد حرف از کنیزی هم نشد در آن میان خوب شد چشم پلیدی خیره بر دختر نبود وای از شـام بـلا و مـجـلـس شوم یـزید بعد از آن دنیا دگر بر خود چنین بزمی ندید
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد تیرگیها را كه باران از نگاه گریه شست شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد در هجوم کشف های ناگهانی گُر گرفت شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد سیر اسرار ازل در روضههای شفع و وتر سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض در جوابم یک حرم، در خاك ویران گریه کرد تا نـوشتـم نـام مـولایم عـلیٍ هادی است از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد هادی ای مظلوم ای سرّ خـدای فـاطـمه غـربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
تـمـام اهـل نـظـر بر تو الـتـجـا بـکـنند به نام پـاک نـقـی خـاک را طلا بکـنند هـنوز بردن نامت کـمال بی ادبی است به لفظ "حضرت آقا " تو را صدا بکنند فـرشته ها همه هنگام سجـده حـیـرانـند که رو به قـبله و یا رو به سامرا بکنند چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است به زهـر زخـم دلـت را چـرا دوا بکنند دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست که زیـر قـبـه برایت کـمی دعـا بکـنند خـدا کـنـد که شـبـانـه تو را دگر نبـرند ز نــام مــادرتــان لااقــل حـیــا بکـنـند خـدا کـنـد که غـریبانه دست و پا نزنی ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند دوبـاره از لب خشکت سـلام می ریزد همینکه روی تو رو سوی کربلا بکنند سلام بر بدنـی که سـه روز بعد آن را ز دست نیـزه گرفته که بـوریـا بـکـنـند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
در بــارگــاه قــدس اگــر بـار می دهـنـد تـنـهـا بـه احـتــرام رخ یــار مـی دهـنـد چون در ازاش خون دل و دار می دهند ایـن بـار را به مـیـثـم و عـمّار می دهند مـائـیـم و بـیـقـراری و حال و هوای تو بـایـد به صـفـحـۀ ارنـی طرح لـن کشید از زیـر کـام واژه برایت سخـن کـشـید آوازۀ صـفـات تـو را تـا قــرَن کـشـیــد باریست بار عـشق که باید به تن کشید شـاید به جـان دهـیـم کـمی از بـهـای تو پـیـداسـت در مـعـانـی اسـمـت مـقـام هـا در کــورۀ مـحـبّـت تـو پـخــتـه خـام هـا مشغول طـوف گـرد تو بیـت الحـرام ها در حـکـم واجب است به تو احـتـرام ها این حـرفهـا کمیست ز مدح و ثـنـای تو تا روز حـشر دست به دامان تو خـلـیـل شاگرد درس معرفتت صد چو جبـرئیل مدح تو را نوشته"محـدث" ازین قـبـیـل آب وضـوی نــافـلـه ات آب سـلـسـبـیــل در "مـنـتـهی" نـوشتـه نشد منـتـهـای تو ای پـوزه مـال درگـه لـطـفـت درنـدگان افـتـاده پـیش پـای تو بـر خـاک آسـمـان در ماجرای مجلس ابلیس و دست و نان دادی به طرح شیر روی پرده جسم و جان عالم به حیـرت است ازین ماجـرای تو دریـا اگـر به قـلّـت جـو لـطف می کـنـد عـادت به جـود دارد و او لطف می کند مثل شـراب که بـه سبـو لطف می کـنـد دست شـفـای تو به عـدو لطف می کـنـد نــذری نـمـوده مــادر او هـم بـرای تـو در پیش عشق بحث نژاد و عشیره نیست بی جلوۀ تو روز؛ کم از شام تیره نیست کور آن دو چشم که به مقام تو خیره نیست این جامعه بدون حضورت کبیره نیست آمـوخـتــیـم مـعـرفـت از حـرفـهـای تو گرچه گـرفـت شهـر قـراری که داشتی رنگ خـزان نـدیـد بـهـاری که داشـتـی چون جود بود عادت و کاری که داشتی مـعـروف شد گـدای دیـاری که داشـتی در سُـرّ مـن رای تـو هـسـتـم گـدای تـو پای از گـلـیـم چون که فـراتـر گـذاشتـم بـا الـتـمـاس قــافــیــه را تـر گــذاشـتــم پـایـیـن نـام قـدس تـو سـاغـر گـذاشـتــم دارم امـیـد پُـر شـدنـش گــر گــذاشـتــم می می چکـد ز نون تو و قاف و یای تو سـاکـت شـدیـم دم ز تو خـفـاش ها زدند رجـالـه ها به نـام تـو سنـگ جـفـا زدنـد نام تو را به طعن و تمسخـر صدا زدند خـاک عـزا به فـرق سـر مـاسـوا زدنـد ما را بـبـخـش چون که نمانـدیم پای تو تـبـعـیـد سهم خـوبتـرین مرد عالم است بازاین چه شورش است که درعرش ماتم است میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است افـتــاد از شــرارۀ ایـن زهــر نـای تــو وقتی به جـان نشست تنت لالـه وار شد زهری که از مصیبت آن دیـده تـار شد خوردی زمین و صورت تو پرغبار شد حـتـی نـفـس کـشـیـدن تـو گـه گـدار شد صد شـکـر آمـده پـسـرت در عـزای تو تقدیر چون رقم به غمت خورد و بر عذاب لـرزیـد پای عـرش زمین خورد آفـتـاب پیش نـگـاه اهل و عـیـال تو با شتـاب... بردند دست بسـته تو را مجـلس شراب این لحظه ها رسید دگـر کـربـلای تو... سر داشتـی به روی تن اما حسین نه... صد شـکـر داشتـی بدن اما حسین نه... هـم آب بود هـم دهـن اما حـسـیـن نه... کـردند بر تـنـت کـفـن اما حـسین نه... دیـگـر کـسـی نـبــرد عـبـا و ردای تــو
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام هادی علیهالسلام
کسی کـه بنـدۀ خـاص خـدای یکـتـا بود وجـود اطهـر او در هـجـوم غـم ها بـود هماره ذکر خـداونـد بـر لـبـش گل کـرد همیشه گـلشن محـراب از او مصفا بود ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند ولی اعظم حق را چه بیم و پـروا بـود قدم به برکه شیران اگرچه او بگـذاشت وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بود اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست بـه یـاد غُـربـت درد آشـنــای بـابـا بـود اگرچه ریخت شبـانه به خانه اش دشمن نداشت بیم ز خصم و به یاد زهـرا بود ز زهـر دشـمـن ظالم، ز پـا فـتـاد کسی که پــاره های دل او پُـر از خـدایـا بـود دریغ و درد که گـلچین ز کینه پرپرکرد گـلـی که زینت گـلـزار سبـز طاهـا بود امام عـسـکـری از مـاتـمش سیه پوشید غـبـار غـم ز سـرا پـای او هـویـدا بـود شبی که شمع وجودش خموش شد،دیدند فضای سامره تاریک و غرق غوغا بود ز خـاک سـامـره اش نـور بر فـلک تابد کـه او تـجّــلـی آئـیــنـه های تــقـوا بـود ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت که داغ او به دل لالـه های صحـرا بود
: امتیاز
|